محمد "پارسا"محمد "پارسا"، تا این لحظه: 20 سال و 7 ماه و 7 روز سن داره

تاتی تاتی

من وتو دست به دست

من وتو دست به دست در کنار هم ٬بالا می رویم٬گام به گام ٬از کوه بلند دانش٬فهمیدن لحظه تو به آغاز الفبا دلخوش٬من به آیینه ی عرفان و حقیقت مشغول  چشممان رو به جلو٬دلمان گرم به بودن وکنار ودرآن گوشه ی  منشور خیالم  به دو دست مینشانم بذر دانستن و بودن و توانایی ناب به امید رویش آگاهی تو و تو امروز به من تکیه زدی که بیاموزی و در ره بروی لیک می دانم من٬می رسد روز دگر که تو گیری دستم و بری مادر را دست به دست به تمنای یک عشق دیرین به طلب سوی کهن دیر زمان به تداوم به جلو ٬ بهر پوییدن راه دانش پسرم همواره در کنار تو ...
13 اسفند 1391

♥♥♥بهشت من ♥♥♥

شب است ؛ خسته و بیحال از کار روزانه پارسا خوابش میاد ! با هم روی تخت میرویم مثل هم می خوابیم. هر دو دمر ولو می شویم و دستهایمان را فرو می کنیم زیر بالش. صورتهایمان رو به هم است. دستهایمان زیر بالش می رسد به هم. پارسا با تمام دستش انگشت کوچک من را مشت میکند. چشمهایش را می بندد. خوابش می برد. من، انگشتم در میان دست کوچک پارساست. نفسهایش به صورتم میخورد. دلم میخواهد دنیا بایستند و ما همین طوری قرنها بمانیم. با خودم فکر می کنم، اگر بهشت شیرین ترین چیز دنیا باشد، همین لحظه بهشت من است. ...
13 اسفند 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به تاتی تاتی می باشد